امروز : یکشنبه - ۱۵ - اردیبهشت - ۱۴۰۴

یک استاد سابق دانشگاه در رشته پزشکی مدعی است پیکره مدیریتی جامعه به‌ویژه در بخش میانی دچار آفت‌زدگی شده و این آفت‌زدگی آسیب‌هایی دارد که هر روز بیشتر نمایان می‌شود

یک استاد سابق دانشگاه در رشته پزشکی مدعی است پیکره مدیریتی جامعه به‌ویژه در بخش میانی دچار آفت‌زدگی شده و این آفت‌زدگی آسیب‌هایی دارد که هر روز بیشتر عیان می‌شود و ما هر روز شاهد ریزش برگ‌های سبز درخت علمی کشور هستیم و  آنقدر مدیریت را شیرین کرده‌ایم که برخی برای به دست آوردنش، جان می‌دهند و برای از دست ندادنش، حاضرند جان‌ها بگیرند.

این مطلب را دکتر حمید سوری رئیس سابق شورای مشورتی علمی و رئیس کمیته کشوری اپیدمیولوژی covid19 اعلام کرد. سوری که اظهار داشت هم اینک در یکی از دانشگاه‌های بین‌المللی اروپا بعنوان استاد مشغول فعالیت است و  120دانشجوی این مرکز هم تحت نظر او در حال تحصیل هستند، اپیدمیولوژیستی است که سال ۱۳۹۹ سعید نمکی، وزیر وقت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در حکمی برایش نوشت باتوجه به سوابق ارزنده جنابعالی، بدین‌وسیله به‌عنوان عضو شورای مشورتی علمی و رئیس کمیته کشوری اپیدمیولوژی covid19 منصوب می‌شوید تا با رصد مستمر بیماری و استفاده از ظرفیت اساتید صاحب‌نظر در دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور، به‌بررسی و تحلیل جنبه‌های همه‌گیرشناسی بیماری بپردازید. سوری اما با تغییر دولت مجبور به خانه‌نشینی‌ شد.

این درحالی است که خودش دراین‌باره گفت بارها از وزارت بهداشت دولت سیزدهم درخواست کرده که تجربیات موفق در حذف روزهای مرگبار کرونا در برخی استان‌ها را مدنظر قرار دهد اما وزارت بهداشت نه به گزارش‌ها، نه به نامه‌ها توجهی نکرد و همین هم موجب شد با وجود مطالعات و بررسی‌های علمی، به‌عنوان رئیس کمیته کشوری اپیدمیولوژی covid19 پس از مدتی عطای کار با وزارت بهداشت را به لقای آن ببخشد.

سوری که حالا در یکی از کشورهای اروپایی مستقر شده و می گوید مثل همان روزهای اوج شیوع کرونا، از گفتن حقیقت ابایی ندارد؛ از دلایل مهاجرت اساتید و نخبه‌های دانشگاهی تا عواملی که درنهایت منجر به این تصمیم برای خودش شده و البته دو نکته به‌جامانده مهم از دوران کرونا گفت.

وی اظهار کرد: اوایل تابستان 1400 تجربه بسیار موفقی در کنترل سویه دلتا که وخیم‌ترین واریانت ویروس کرونا بود رقم خورد. نتیجه آن باعث شد که در مردادماه 1400 در کل استان سیستان‌وبلوچستان با وجود محرومیت‌هایی که در مقایسه با سایر استان‌های دیگر دارد، مرگ‌ومیر روزانه به صفر و یک برسد. هرقدر به مسئولان گفتیم که از اقدامات انجام‌شده در این استان درس بگیرند و در سایر استان‌ها هم با همین رویکرد، مقابله با بیماری داشته باشند، کسی در وزارت بهداشت دولت سیزدهم به حرف ما گوش نداد. نتیجه‌اش شد مرگ روزانه‌ ده‌ها انسان ارزشمند. او ادامه داد درباره واکسن‌های کرونا هم من همیشه یک انتقاد جدی داشتم، واکسیناسیون کودکان به‌ویژه زیر 12ساله‌ها که بدون هیچ پشتوانه و مستند علمی بومی و غیربومی انجام شد و عوارضی هم داشت. برای شکافتن اصل این مسئله نیاز است که یک دادگاه صالحه تشکیل شود و نظر بدهد که آیا تزریق واکسن به کودکان درحالی‌که هیچ مستند علمی قابل اعتنایی نداشتیم، خدمت به کودکان این سرزمین بود یا خیر؟. این اپیدمیولوژیست معتقد است که اگر وزارت بهداشت فقط همین دو مسئله را مورد توجه قرار می‌داد، قطعاً جان‌های بسیاری از دست نمی‌رفت و شاهد این همه عوارض نبودیم.

وی افزود‌ در دوران کرونا جایی در کشور وجود نداشت که من برای سرکشی و کنترل نرفته باشم اما مدیریت آفت‌زده کشور ما به حرف متخصصان گوش نمی‌کند و افرادی را که دل‌شان می‌خواهد برای این مردم خدمت کنند، خانه‌نشین و درنهایت مجبور به مهاجرت می‌کند.

رئیس پیشین کمیته کشوری اپیدمیولوژی کووید19 ابراز عقیده کرد چیزی که درباره او رخ داد، مهاجرت نه، بلکه رانده‌شدن است و افزود: از سال‌ها پیش که پدیده مهاجرت افراد تحصیلکرده از کشور مطرح شد، دلایل متعددی در بروز این پدیده رقم خورد؛ اینکه برخی نمی‌توانند خودشان را با سیستم حاکم در کشور تطبیق دهند. عده‌ای آرزوهای دیگری دارند، برخی مشکلات سیاسی و عده‌ای هم به‌دنبال شغل و تحصیل هستند. رفتار معمول در دنیا این است که افراد تحصیلکرده در دوران جوانی مهاجرت می‌کنند تا تجربه و مهارت بیشتری کسب کنند و بعد در دوره‌ای که به بلوغ و پختگی می‌رسند، به کشور خودشان برمی‌گردند و از این مهارت برای خدمت به مردم استفاده می‌کنند.

 اما سوری تاکید کرد در ایران این اتفاق به شکلی متفاوت رخ می‌دهد. وی گفت : من در حالی رانده شدم که به مردم عشق داشتم و پس از پایان تحصیلم، در انگلیس یک روز هم نماندم و در بازگشتم عاشقانه خدمت می‌کردم. من منتقد برخی سیاست‌ها بودم، به‌ویژه آفتی که به مدیریت میانی جامعه وارد شده بود. نقدهایی هم که مطرح می‌کردم درباره تصمیمات غلطی بود که گرفته می‌شود و قربانی آن مردم بودند. سکوت کردن و به‌دنبال منافع‌بودن در این شرایط نیاز به بهره هوشی‌ چندانی نداشت که من از آن بی‌بهره بوده باشم و منافع شخصی خودم را به منافع مردم ترجیح بدهم.

او ادامه داد: در دوران کرونا، همان موقعی که بسیاری از دوستان جرأت نمی‌کردند از اتاق کارشان خارج شوند، ما در خط اول آتش بودیم. ما کسانی را داشتیم که در دوران کرونا جان‌شان را به‌دلیل حضور در همین خط مقدم مبارزه با بیماری از دست دادند. ارزش آنها کم از کسانی نبود که در دوران دفاع مقدس، از کیان کشور حفاظت می‌کردند. آنها به دل دشمن زدند و در این دوران، دشمن بیولوژیک بود که خطرات بیشتری هم داشت.

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه، مسائل را نمی‌گوییم تا خودمان را تبلیغ یا خودنمایی کنیم، افزود: نمی‌دانم اشکال کار من کجا بود که شایسته کار در محیطی که به آن علاقه‌مند بودم، نشدم. کسانی که تلاش کردند ما را از میدان به‌در کنند، دانسته یا نابخردانه، باید بدانند که در حال ظلم به سرزمینی‌اند که یکی از مهم‌ترین خلأهای آن داشتن نیروهای دلسوز، کاردان و داناست. من در کشور خودم در لیست بدها قرار گرفتم و از محیط کار طرد شدم اما دنیا من را به دردبخور تشخیص داد؛ هم امکانات و هم حقوق برایم در نظر گرفت، چیزی که بدون داشتن آنها هم حاضر بودم برای کشور خودم خدمت کنم. این مسئله باعث شد که حداقل بدانم هنوز متاعی برای فروختن دارم که ارزش داشته باشد. تجربه و دانش من را همین حالا یک دانشگاه بین‌المللی پذیرفته است؛ قطعاً آنها برای جایگاه بین‌المللی خودشان ارزش قائلند و ویژگی‌هایی را دیده‌اند که چنین فرصتی را در اختیار من گذاشته‌اند. خانه‌نشینی اجبار‌ای که آنها برای من رقم زدند، چیزی معادل مرگ بود و حاکمیت و مدیریت ارشد جامعه با فرافکنی و توجیه مسائل نباید از چنین چیزهایی عبور کنند. خیلی راحت می‌توانند برچسب وطن‌فروشی یا نداشتن عرق ملی به امثال من بزنند اما حداقل درباره من، خودشان باعث شدند که یک عمر تلاش را در یک چمدان بگذارم و راهی شوم.

این استاد دانشگاه نتیجه چنین تصمیمی را یک بازنشستگی اجباری در سن 59سالگی دانست و اضافه کرد: اینقدر فضا را برایم تنگ و من را از همه چیز محروم کردند که درنهایت یک نامه نوشتم و اعلام کردم، ادامه این شرایط برای من سخت است. از آنها خواستم بدون دستمزد در کار خودم حضور داشته باشم و در غیراین‌صورت ترجیح می‌دهم، برای دوری از چنین محیطی بازنشسته شوم. حتی یک لحظه هم مکث نکردند و به‌دنبال ترجیح من افتادند، خودشان تمام کارهای بازنشستگی‌ام را انجام دادند و به‌شدت پیگیر آمدن حکم‌هایم بودند، تا هرچه زودتر خداحافظی‌شان با من محقق شود. این میزان از اشتیاق برای بازنشسته کردنم را درک نمی‌کردم. آن زمان من رئیس و دبیر علمی نهمین کنگره بین‌المللی اپیدمیولوژی هم بودم و از مسئولان وقت درخواست کردم که به من فرصتی 3ماهه بدهند تا این کنگره را برگزار کنم، اما قبول نکردند.

سوری درباره اینکه این موج حذف جامعه نخبه علمی از کجا نشأت می‌گیرد و آسیب آن چیست‌، به نکته عجیبی اشاره کرد و گفت : زمانی که این اتفاق برای من رخ داد و دلیلش را پرسیدم، پاسخ آنها این بود که برای کاهش هزینه‌های دانشگاه، سعی می‌کنند افراد باسابقه را که دارای حقوق بیشتری‌اند، بازنشسته یا بازخرید کنند تا در هزینه‌های دانشگاه صرفه‌جویی به وجود بیاید. سوال اینجاست که برای کاهش وزن فردی که خیلی چاق شده، آیا عضوی از بدن او را قطع می‌کنند یا به‌دنبال حذف چربی‌های اضافه او می‌روند؟ هرچند به‌نظر می‌رسد ما چربی اضافه پیکره دانشگاه بودیم که ما را حذف کردند و دانشگاه‌ را قطع عضو! تبعات این مسئله بسیار زیاد است و منجر به سرخوردگی جامعه دانشجویی می‌شود. من استادتمام دانشگاه بودم و می‌توانستم تا 75سالگی خدمت کنم، یعنی 26سال محرومیت جامعه دانشگاهی. این خسران کمی نیست.

نامبرده ادامه داد: پیکره مدیریتی جامعه به‌ویژه در بخش میانی دچار آفت‌زدگی شده و این آفت‌زدگی آسیب‌هایی دارد که هر روز بیشتر عیان می‌شود. هر روز شاهد ریزش برگ‌های سبز درخت علمی کشور هستیم. در ایران آنقدر مدیریت را شیرین کرده‌ایم که برخی برای به دست آوردنش، جان می‌دهند و برای از دست ندادنش، حاضرند جان‌ها بگیرند. شاید ما جان‌هایی هستیم که مدیران گرفتند تا بقای خود را تضمین کنند. همه این ناکارآمدی‌ها، کاهش بهره‌وری‌، معضلات و بحران‌هایی که در دانشگاه و کشور وجود دارد، همه ناشی از این است که نیروهای مشفق و صدیق را قدر نمی‌دانند و آنقدر فضا را برای‌شان تنگ می‌کنند که یا خانه‌نشین شوند یا عزم هجرت کنند.

 سوری درباره اینکه آیا هیچ نهاد یا مدیری پیگیر وضعیت پیش‌آمده برای او نبوده هم گفت : قبل از آمدنم یکی از مدیران ارشد کشور با من تماس گرفت و گفت که از رئیس‌جمهور وقت گرفته تا ملاقاتی داشته باشیم تا مسئله خودم را بیان کنم و برخورد لازم انجام شود. همان‌جا هم گفتم که فقط مسئله شخص من نیست و جریانی در دانشگاه‌ها و مدیریت میانی شکل گرفته که اساتید بسیاری را قربانی کرده است. این مسئله تبعات سوئی دارد‎؛ کاهش سطح علمی کشور، به خطر افتادن آینده، دانشجویی که بهره مناسب از اساتید پخته‌تر نمی‌گیرد، صدور مدارک باری به هر جهت و...

 این استاد دانشگاه یکی دیگر از آسیب‌های جدی را حذف اساتید منتقد عنوان می‌کند که منجر به خسارت شدیدی برای جامعه خواهد شد و ادامه داد: به‌عنوان مثال برنامه توسعه هفتم مشکلات زیادی دارد و من هم انتقادات زیادی به آن داشتم چون معتقد بودم که می‌تواند مسیر مردم را برای یک زندگی سالم، دور کند. کسی که می‌خواهد نقد درست به مشکلات داشته باشد، باید وقت بگذارد، انرژی صرف کند و ممکن است محبوبیت‌اش را هم از دست بدهد. بالاخره احساس من این بود که صلاح مردم بسیار ارزشمندتر از محبوبیت من است. شرایط به‌گونه‌ای رقم خورده که برای ماندن، باید تصمیم غلط مدیریت قبول شود و این مسئله در دانشگاه‌های ما رواج پیدا کرده است. کسانی در جای خود مانده‌اند که بی‌تفاوت و ساکت هستند و برای‌شان مهم نیست چه آسیب‌هایی در حال رخ‌دادن است. کسی که مشفقانه نقد کند، دلسوز باشد و اعتراض کند ولو حتی به‌صورت درگوشی و آرام، طرد می‌شود.

وی در افزود: طرح محله‌محوری که در دوره کرونا با عنوان شهید سلیمانی اجرایی شد، برای من بود. مدت‌ها روی آن کار کرده بودم و برای اجرای آن زحمت زیادی کشیدیم. سیستان و بلوچستان فرصتی شد که این طرح به‌خوبی و باقدرت اجرایی شود و نتیجه آن هم معلوم شد. 80درصد کاهش مرگ و میر نتیجه اجرای همان طرح بود. در آن شهر ما نیروی انسانی قابل‌توجهی نداشتیم اما با همراهی خود جوان‌های شهر این طرح را اجرایی کردیم. برای اجرای این طرح از هیچ نهادی حتی هزار تومان هم نگرفتم. اینکه ما را با چنین دستاوردی حذف می‌کنند، با نگاه خوشبینانه ناشی از نابخردی است.


نوشتن دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

تصویر امنیتی تصویر امنیتی جدید