صادق زیباکلام از پل مدیریت داشتم خسته میرفتم بهسمت منزل، که از آن سمت بلوار دریا با شتاب بهسمتم آمد. گفتم ایوای، باز یکی دیگه از کابوسها. یا میخواد بپرسه «آخرش چی میشه؟»، یا «چرا شما را نمیگیرن؟»، یا «چرا انقلاب کردین و چندین نسل رو بدبخت کردین و فکر نمیکنین یک عذرخواهی به ملت بدهکار هستین ...