امروز : یکشنبه - ۱۵ - اردیبهشت - ۱۴۰۴

در مساله مهاجرت باید به آرزومندی مردم توجه کنیم تا دلیل تمایل به مهاجرت را بدانیم.

گفته می شود الگوی مهاجرت ایرانیان تغییر کرده و در حال حاضر پدیده مهاجرت از کشور به مرز بحران رسیده است‌. پدیده ای که علل و عوامل زیادی در ایجاد و تقویت آن اثر گذار بوده است. اما امروزه علاوه بر وجود نگرانی ها از شتاب فزاینده مهاجرت، تغییر سن مهاجران هم به چالشی جدید در کشور تبدیل شده است. 

مهرداد عربستانی استادد دانشگاه تهران در این زمینه می گوید در مساله مهاجرت هم باید به آرزومندی مردم توجه کنیم تا دلیل تمایل به مهاجرت را بدانیم. به نظر می رسد-تحقیقات ما هم این را نشان می دهد- مردم این پیش بینی را نمی کنند که آرزو هایشان در داخل مرزهای سیاسی محقق شود، حال این آرزو ممکن است شغل باشد یا هر چیز دیگری …به همین دلیل  دنبال جایی خارج از مرزها می روند.

وی افزود: مهاجرت یک پدیده همیشه حاضر در ذهن ایرانی ها بوده است و اینکه آدم ها مدام به این فکر کنند که کشور را ترک کنند، موضوع جدیدی نیست به ویژه در دهه های اخیر. یکی از سوالات بسیار بدیهی از مهاجرانی که به کشور برمی گردند، این است که چرا برگشتید؟ این مساله نشان دهنده این است که افراد مهاجر و خارج از ایران چرا و به چه دلیل باید برگردند و به نوعی باید گفت ماندن در کشور دلیل دارد نه ترک کشور. چنین ذهنیتی در دیگر کشورها امر معمولی نیست، یعنی هرکسی که می خواهد مهاجرت کند، باید دلایلی داشته باشد نه اینکه ماندن در کشور دارای علت باشد. این خودش نشانه بسیار مهم است که مهاجرت و ترک وطن یک مساله بسیار جدی است.

عربستانی افزود: در حال حاضر می توان گفت که مهاجرت وارد فاز جدیدی شده است، البته برای تایید این مساله به آمار و ارقام نیاز داریم. باید به این امر مهم هم توجه شود که تمایل به مهاجرت چقدر افزایش پیدا کرده است نه فقط مهاجرت های محقق شده، چون به نظرم تمایل به مهاجرت به لحاظ امر اجتماعی بیشتر از مهاجرت های محقق شده است. ممکن است در تحقق مهاجرت موانع زیادی وجود داشته باشد، ولی اینکه تمایل به مهاجرت وجود داشته باشد، یک امر و مساله اجتماعی است و امروزه می توان گفت این تمایل بیشتر شده و راحت تر هم گفته می شود، هر چند باز هم تاکید می کنم در این‌باره نیاز به آمار داریم، اما فکر نمی کنم کسی در این باره تردیدی داشته باشد. مثلا رونق موسسه های مهاجرتی برای تحصیل و شغل را ببینید، یا صحبت ها و مکالمه میان افکار عمومی و اطلاعاتی که این روزها مردم درباره مهاجرت به دنبال آن هستند.

این استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: همچنین ما به عنوان اساتید دانشگاه شاهدیم که بخش قابل توجهی از دانشجویان با این فرض در حال تحصیل هستند که بعد از اتمام درسشان، به خارج از کشور بروند و به ادامه تحصیل بپردازند. طبق مطالعاتی که داشته ایم اغلب افرادی که به بهانه تحصیلی از کشور خارج می شوند، بیشتر به خاطر تمایل به مهاجرت بوده است. چون تحصیل موجه ترین و مشروع ترین علت برای مهاجرت است، به همین خاطر به آن بسیار استناد می شود.

عربستانی که نویسنده کتاب هایی چون«تمنای رفتن: مهاجرت به خارج در میان ذهنیت ایرانی است در خصوص مهم ترین دلیل و محرک های  رانش در کشور نیز گفت : ما بیشتر با نیروهای رانشی در کشور مواجه ایم که اثر مستقیم در مهاجرت دارد تا اینکه بخواهیم به جذابیت های کشور مقصد اشاره کنیم. البته جذابیت های کشور مقصد هم بی تاثیر نیست و همه یک تصور زندگی بهتر در کشورهای دیگر دارند، ولی در مطالعات ما این احساس رانش یا نوعی فرار، بسیار برجسته تر است و طبق گفتمانی که با افراد مهاجر داشته ایم گویی از اینجا رانده می شوند.

وی افزود: مساله مهاجرت را یک مساله تک بعدی نمی بینم، مهاجرت و تمایل به مهاجرت و ترک کشور یکی از نشانه‌ها از مجموعه نشانه‌های مختلفی است که در کشور دیده می شود و یک نشانگان است که چند نشانه مختلف در کنار هم یک نشانه دیگر را نشان می دهد که بروز پیدا کرده است. مهاجرت پدیده تکینه ای نیست. ما در کنار مهاجرت و تمایل به مهاجرت -که در مقایسه با کشورهای دیگر آمار عجیبی در ایران است-، ما چند نشانه دیگر را هم شاهدیم.

به طور مثال از نظر تجربه احساس های منفی، پیمایش های بین المللی نشان داده که ایرانی ها جز جوامعی است که مردم بیشتر احساس تکرار تجربه های های احساسی نامطلوب را داشتند از جمله خشم. ایرانی های در دهه گذشته در چندین سال،  بیشترین احساس خشم را داشتند.

این استاد دانشگاه تهران ادامه دد: این موضوع بسیار تکان دهنده است، چرا که ایران بدترین کشور در دنیا نیست، پس چرا باید مردم ما آنقدر عصبانی باشند؟ ایران ناامن ترین کشور که نیست و نبود، یا ایران از نظر اقتصادی وضعیت بدی نداشت، هر چند عالی هم نبود، اما در بدترین وضعیت هم نبود. پس چه عواملی باعث شده بود که مردم ایران خشمگین ترین مردم دنیا در کنار سودان جنوبی و یا عراق، رتبه اول یا دوم را داشته باشند؟ این هم یک نشانه دیگر است.

همچنین پیمایش هایی که درمورد امید اجتماعی انجام شده، نشان می دهد که امید اجتماعی در میان مردم ایران به نسبت پایین است. امید اجتماعی به این معناست که فرد امیدوار به وضعیت بهتر در آینده باشد و آینده اش رو به پیشرفت باشد.

عربستانی گفت : مجموعه این عوامل و نشانه ها نشان می دهد که ما دچار یک مشکل بنیادین هستیم که بروز اش در این موضوعات است، مثل ناامیدی اجتماعی، خشمگین بودن، تجربه احساسات منفی مثل یاس، ناکامی و …و از طرفی دیگر تمایل به مهاجرت هم در حال ازدیاد است.  

وی اضافه کرد: اصولا انسان در یک پیشینه ای متولد می شود از زبان و تاریخ جغرافیا و فرهنگ و….که تمام آنها به او منتقل می شود، بدون اینکه فرد انتخابی در آن داشته باشد و تمام این‌ها به طرق مختلف از جمله خانواده، مدرسه و رسانه به ما منتقل می شود. در عین حال همه انسان ها یک نگاه به آینده هم دارند و با اینکه یک پای شان در سنت است، اما در آینده هم فرافکنی هایی می کنند و امیدهایی برای ارتقای اجتماعی و دست یابی به موفقیت هایی دارند، این یک نگاه هایدگری است که موجودیت انسان چنین ویژگی را دارد.

به گفته عربستانی ، انسان موجود آرزومندی است،  توقع و انتظار برای آینده بهتر در ذات همه انسان هاست و یکی از راه هایی که می توان رفتار مردم را به لحاظ انسان شناسی تحلیل کنیم، این است که به دنبال آرزو و خواست مردم برویم.تا معنای رفتار او را بفهمیم. به نظرم در مساله مهاجرت هم باید به آرزومندی مردم توجه کنیم تا دلیل تمایل به مهاجرت را بدانیم. به نظر می رسد-تحقیقات ما هم این را نشان می دهد- مردم این پیش بینی را نمی کنند که آرزو هایشان در داخل مرزهای سیاسی محقق شود، حال این آرزو ممکن است شغل باشد یا هر چیز دیگری …به همین دلیل  دنبال جایی خارج از مرزها می روند. دلایلی که مردم به زبان می آورند یک سطح از دلایل است که موجه ترین دلیل ها را به لحاظ اجتماعی می گویند. دلایل و سطوح پنهانی زیادی هم در این میان وجود دارد.

این استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: باید این را هم در نظر بگیریم که سطوح آرزومندی و تمناها متفاوت است یک بخشی از این تمناهای به زبان آورده می شود و در نظام سمبلیک به صورت ارزش و آرمان ها به زبان آورده می شود.  عده ای دیگر از این‌تمنا‌ها در سپهر دیگری هستند و تصویری از انسان آرمانی دارند و به دنبال آن هستند که به آن آرزو و تصویر برسند، این بخش از تمناها هم به زبان‌نمی آیند، ولی انسانها تصویر آن را در ذهن خود دارند که این موضوع متاثر از مسائل روانکاوی است.

وی سطح دیگر از تمناها، شامل فانتزی ها و رویاهای بیدار انسان دانست و افزود: هیچ انسانی نیست که این سطح از تمنا را نداشته باشد. همچنین جامعه ای نیست که بخشی از این سطوح و نوع خاصی از تمنا و آرزومندی در آن گسترش یافته باشد و در سطوح اجتماعی می توان آن‌ را دید. وقتی با این دید به مساله مهاجرت نگاه کنیم، بسیاری از دلایل تمایل خروج از کشور آشکار می شود و اینکه چه موانعی وجود دارد و چطور ذهنیتی شکل گرفته است که به آنها می گوید به این‌تمناها دست پیدا نمی کند.

ذهنیت در مطالعات اجتماعی، امر بسیار مهمی است که نباید بد فهمیده شود. ذهنیت به معنای چیزهای غیر واقعی نیست. ذهنیت آن چیزی است که با آن دنیا را می بینیم و تفسیر می کنیم و واکنش نشان می دهیم. به این اعتبار ذهنیت، یک فکت اجتماعی است و یک برساخت اجتماعی است.

عربستانی ادامه داد: می توان گفت یک ذهنیتی در حوزه های مختلف اجتماعی و اقتصادی و اجتماعی شکل گرفته که نمی توان در این کشور ماند و باید در کشوری دیگر دنبال تمناها و آرزوهایمان باشیم. عده ای هستند به شیوه های مختلف این موضوع را مصداقی بیان می کنند، مثلا عده ای می گویند برای من تحصیل کرده، شغلی وجود ندارد. یا اینکه فرد دیگری می گوید می خواهم آزاد و راحت باشم و کسی به من امر و نهی نکند.عده ای دیگر از رانده شدن توسط فشارهای اقتصادی،سیاسی صحبت می کنند. عده ای هستند از اخلاق صحبت می کنند. یعنی می گویند ما نمی توانیم در این کشور، زندگی اخلاقی داشته باشیم، چون با یک دوگانگی اخلاقی مواجه می شویم و مثلا فرد به نوعی فکر و زندگی می کند که باید خود را باید با استانداردهای دیگری انطباق دهد در اینجا فرد می گوید احساس می کنم انسجام اخلاقی‌ام‌ را از دست می دهم. همه این عوامل، بیان یک آرزو‌ای است که احساس می کنند با موانعی برخورد کرده است.

این استاد دانشگاه در خصوص تاثیر شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه در شکل گیری تمناها و آرزوهای مهاجران نیز گفت : به نظر می رسد در جامعه انتظاراتی وجود داشته که برآورده نشده است. به عبارتی انتظار آینده ای را می کشیدیم که این آینده رخ نداده است. آینده ای که در گذشته سقط شده است. این همان آرزوی برآورده نشده و نامه ای بوده که به مقصد نرسیده است. همه اینها باعث می شود تا افراد خلائ هایی را احساس کنند. این خلاء به این معنا که چیزی وجود نداشته و می بایست باشد، است. مثلا شاید در دوره هایی از تاریخ‌ِما، انتظارات و توقع هایِ روشنی ایجاد شد و می گفتند ما به یک وضعیت مطلوب می رسیم. خود انقلاب اسلامی چنین نور و امیدی را ایجاد کرد و بعد از جنگ تحمیلی، این امید ایجاد شد که در این دوران جبران می کنیم و به آرزوهایی که قرار بود برسیم، برمی گردیم. بعد در دورانی که جنبش هایی مانند اصلاحات و ….رخ می دهد و این امید را ایجاد می کنند که تغییراتی انجام دهند، متأسفانه همه اینها به توقعاتی که برای مردم ایجاد کردند، پاسخ ندادند و نرسیدند. گویی اذهان بسیاری از مردم با این شبح تسخیر شده که چیزی باید باشد که وجود ندارد. این همان خلاء است که بنیان آرزومندی را ایجاد می کند و ما اصولا توقع داریم و این توقع است که با آرزوی ما و با امید اجتماعی ربط مستقیم دارد.

نامبرده در خصوص تاثیر مسایل اقتصادی در موضوع مهاجرت نیز گفت : به نظرم تقلیل آرزو و خواست مردم به اقتصاد، یک سفسطه است. نه به این معنا که اقتصاد مهم نیست، به این معنا که سلسه نیازهای انسان انگیزش ایجاد می کند، این سلسله دهه هاست که در قالب هرم مازلو شناخته شده است و برای همه افراد در یک سطح نیست.

وی افزود: وقتی در سطح بنیادین این هرم قرار می گیرید مواردی چون سرپناه و خوراک و مسائل زیستی، مهم ترین اهمیت را دارند، وقتی این موارد برآورده شد به سطوح و نیازهای بالاتر می رسید، روابط انسانی و عاطفی و امنیت و اینکه در نهایت به درخواست اعتبار و پرستیژ و در آخر تحقق خودشکوفایی است. نیازها در این هرم به گونه ای نیست که نیاز قبلی مهم تر از نیاز بعدی باشد. ما همیشه این نیازها را داریم.
نامبرده اضافه کرد: امروز شاهدیم که مهاجرت در میان پزشکان زیاد است، درست است که امروزه پزشکان تحت فشارهایی هستند و آن اعتبار لازم را  در جامعه ندارند، اما نمی توان این مسأله را انکار کرد که درآمد آنها مکفی است و کفاف یک زندگی را می دهد. در این‌میان دلایل اقتصادی برای مهاجرت پزشکان، کمتر است تا مساله اعتباری که انتظارش را دارد. اقتصاد مهم است اما نه برای همه . شدت نیاز با توجه به هرم مازلو، اینکه در کجای هرم قرار دارد، متفاوت است. به همین خاطر وقتی از کسی‌که درآمد و زندگی خوبی دارد، می پرسیم چرا قصد مهاجرت دارد، بی معناست. چرا که هر آدمی دارای آرزوهای فراوانی است. اگر بخواهیم علمی نگاه کنیم، باید این موارد را هم تصدیق کنیم.

امروزه اقتصادِ نامولد، ارزش پول ملی و تورم و دستمزدهای ما باعث شده افرادی که در سطوح پایین هرم‌ مازلو هستند، تعدادشان بسیار زیاد تر شود و به نوعی می توان گفت دلیل اقتصادی هم می تواند عامل مهمی در جریان مهاجرت افراد باشد.

عربستانی درزمینه تاثیر رسانه ها بر موضوع پدیده مهاجرت نیز گفت : بدون تردید رسانه ها قدرت تاثیرگذاری بر روی فانتزی های-دنیایی که ما تصویر می کنیم- ما را دارند. اما این بدان معنا نیست که بتوانیم مساله مهاجرت را با این توضیح پاک کنیم و اینکه بگوییم رسانه چنین قدرتی دارد، بیشتر توجیه گرایانه و اپولوژیستی است. ما در عصر رسانه ای شده زندگی می کنیم و در تمام دنیا، رسانه از نهادهای بسیار فعال است. هر چند ما در کشور به خاطر فیلترینگ و محدودیت های موجود، دسترسی مان به رسانه کمتر است. حال این سوال مطرح می شود که اگر رسانه ها چنین قدرت اثرگذاری بر روی پدیده مهاجرت دارند، چرا ایرانی ها بیشترین پاسخ را به مهاجرت با وجود محدودیت هایی که دارند، می دهند؟

وی افزود: اگر منظور رسانه های ضد نظام است که سیاه نمایی درباره کشور می کنند، نمی توان گفت بی تاثیر هستند، اما ما در داخل کشور در این مسابقه به لحاظ تکنولوژی و پوشش، دست بالا را داریم. چرا در این بازی، رسانه های داخلی نسبت به رسانه های اپوزیسون بازنده می شوند؟ پس اینکه، پدیده مهاجرت را به تصویر سازی رسانه ای ربط دهیم، قانع کننده نمی دانم.

امروزه ما از تاثیرات رسانه ها آگاه هستیم و نباید فکر کنیم که فریب رسانه ها را می خوریم. یک سوال دیگر، اگر تمام این تصویرسازی ها دروغ است و تمام کسانیکه به کشورهای دیگر می روند، متوجه کمبودهای کشور مقصد شوند، چرا مهاجرت برگشتی نداریم؟ به این معنا که وقتی فردی وارد یک کشور می شود،  بالاخره توهم زدایی صورت می گیرد و به این درک می رسد که تمام آن تصوراتی که داشته، الزاما درست نیست، ولی باز هم مهاجرت برگشتی نداریم و بسیار اندک است.

علی رغم اینکه سیاست هایی هم برای بازگشت به کشور طراحی شده است، ولی آنچنان که انتظار داریم، تشویق های درست صورت نگرفته است. پس مجموع این عوامل می گوید ما باید به خودمان توجه کنیم و آدرس غلط ندهیم و مشکل را بپذیریم.

عربستانی در اینکه آیا هم اینک می توان از مهاجرت به عنوان یک بحران یاد کرد یا خیر نیز گفت یکی از مسائل مهم در هر کشوری وعده‌هایی داده شده و انتظاراتِ ایجاد شده است. اگر این انتظارات برآورده نشود، قطعا افراد ناکامی و نارضایتی هایی را تجربه می کنند. ما نمی توانیم کسی که در اینجا تحصیل کرده است را به اجبار نگه داریم و مانع رفتن او شویم. روش ها و قوانینی برای دانشجویان وجود دارد  تا آنها را نگه دارند، مثل پول در ازای آزاد کردن مدرک، اما معتقدم روش های زوری اصلا جوابگو نیست. امروزه تحصیل جز حقوق بشر است. سرمایه گذاری در باره سرمایه انسانی، باید کاملا انسانی باشد.

وی افزود: درست است که در پی مهاجرت ما خیلی از منابع و سرمایه هایمان‌را از دست می دهیم، چون که سال ها افرادی را تربیت می کنیم و بعد از مدتی در این کشور نمی مانند. باید کاری کنیم که برنامه ریزی اجتماعی، در راستای این واقعیت که انسان ها امید به ارتقای اجتماعی داشته باشند،  قرار بگیرد. نباید به نوعی برنامه ریزی شود که منافع جمع و کشور در تعارض با منافع فرد قرار بگیرد و از آنها ایثار بخواهند. تا کی می خواهید از یک نفر انتظار ایثار داشته باشید؟ هر چند می توان این انتظار را داشت، اما بالاخره باید تغییراتی در این راستا ایجاد کرد.

وی گفت : مثلا به افراد می گوییم بیایید خدمت کنید-هر چند خدمت بسیار ارزشمند و خوب است و در نسل ما بسیار امر مقدسی بود- اما کم کم آرمان ها تبدیل به چیزهای دیگر می شود. برنامه ریزی عاقلانه در جامعه، این است که بتواند امید اجتماعی را در اقشار مختلف زنده نگه دارد. حال اگر امید تولید نشود یا توزیع اش ناعادلانه باشد، سیستم اجتماعی دچار اختلال می شود و به نظرم این همان چیزی است که ما در قالب مهاجرت آن‌ را می بینیم. البته مهاجرت امروز تبدیل به یک بحران جهانی شده است. امواج مهاجرت بعد از ناآرامی های اخیر منطقه مثل مساله عراق و سوریه و در آفریقا و درگیری های داخلی و کودتا و فقر بوده ….باعث شد تا این مناطق از جهان، تبدیل به مناطق مهاجرفرست شود و امروزه به قول یکی از متفکران غربی که می گوید؛ دنیا به دو قسمت تقسیم شده است، یک قسمتی که زیر گنبدی از امنیت و رفاه زندگی می کنند و بخش دیگری که در آرزوی ورود به این گنبد هستند.

نکته که من را به عنوان یک ایرانی بسیار ناراحت می کند، آماری است که کشورهای غربی درباره ورود ایرانیان به کشورشان می دهند و این آمار در جایگاه های اول قرار دارد. با اینکه کشور ما درگیر جنگ و تنش خاصی نیست،  پس این حجم از آمار دلیلش چیست؟ نباید این مسائل را با تبیین و سفسطه پاک کرد باید به مساله نگاه درست داشته باشیم.

این استاد دانشگاه تهران در خصوص تاثیر عملکرد و نگرش سیاست گذاران در پدیده مهاجرت نیز گفت : برنامه ریزان دولتی معمولا مساله اجتماعی را به صورت تک بعدی در نظر می گیرند و در یک کلیت قرار نمی دهند. مثلا برای امر مهاجرت و برای بازگشت نخبگان، در جلسه ای که با برخی مسئولان اجرایی داشتیم،  گفته شد که حدود ۱۷ نهاد به شیوه های مختلف در مساله مهاجرت درگیرند و گویا همه در حال تشویق هستند تا این افراد را به کشور برگردانند، بدون اینکه  عواملی که باعث راندن آن افراد شده، را حل کنند. از طرفی دیگر به مسائل هم مقطعی و جزئی نگاه می شود که همین باعث هدر رفتن منابع می شود. واقعا این سوال مهمی است که همین چند نهاد که قطعا بودجه و هزینه هایی دارند، تا الان موفق به بازگشت چند نفر در کشور شدند؟

وی افزود: در حال حاضر ما نیازمند بهبود وضعیت اقتصادی کشور هستیم.  ما باید این‌نگاه را داشته باشیم که امید و آرزومندی بخشی از وجود انسان هاست و آن‌را به رسمیت بشناسیم. همچنین باید برنامه ریزی هایمان را بر مبنای ایثار و نادیده گرفتن امیدشان قرار ندهیم و این مهم را در برنامه ریزی های اجتماعی لحاظ کنیم. همچنین این را حق هر کسی بدانیم که باید ارتقای اجتماعی پیدا کند.

 این استاد دانشگاه تهران در زمینه نقش آموزش و پرورش در روند مهاجر نیز گفت : نظام آموزشی ما قدرت ایجاد تغییر را ندارد چون یکی از نهادهاست و نهاد چابکی در تصمیم گیری نیست و می دانیم اگر مساله را دریافت سریع به دنبال برنامه ریزی آن نیست و یک آرمان‌گرایی خاصی دارد که انتظار دارد تیپ خاصی از دانش آموزان را پرورش و تعلیم دهد که نتیجه چندان مثبتی نبود و برای تغییر استراتژی نشانه ای نمی بینیم.

اینکه تمایل دانش آموزان به مهاجرت زیاد شده است، باید به این مساله توجه کرد که آنها میراث دار ناکامی والدین شان هستند و بچه ها در دنیایی بزرگ شدند که ذهنیت زیسته والدین به آنها منتقل شده است. از طرفی دیگر در دنیای جدید، نسل جدید اطلاعاتی که دارند بخش اندکی از آن از طرف خانواده یا نظام آموزشی است. ذهنیت امروز دانش آموزان از طریق ارتباطاتی که در فضای مجازی دارند، شکل گرفته است و نحوه ارتباط آنها بسیار متفاوت شده است.

وی در خصوص مهمترین تبعات موضوع و مساله مهاجرت نیز گفت : بیشتر از اینکه بخواهم بر روی تبعات این پدیده به عنوان یک موضوع عینی تاکید کنم، می خواهم به این مساله اشاره کنم که اگر فردی نخواهد در کشور و جامعه خود برای ادامه زندگی بماند، من آن را یک وضعیت بیمار گونه می دانم. یک اصطلاحی در انسان شناسی وجود دارد به نام جوامع بیمار، جوامعی هستند که استراتژی ها، راه یا سنتی را در پیش گرفتند که خواسته یا ناخواسته، یا اعضای جوامع خود را به صورت فیزیکی مریض کردند و یا از نظر اجتماعی، اجتماع آنها به تحلیل رفته است. مثلا نوعی از ازدواج فامیلی در یک جامعه کوچکی که نوعی بیماری ژنتیکی در آن وجود دارد، باعث می شود تا تعداد زیادی از افراد آن‌جامعه دچار آن بیماری ژنتیکی بشوند و این آگاهی را نداشتند تا از این چرخه خارج شوند. این جامعه بیمار است. باید مراقب باشیم که جامعه ما به این مرحله نرسد چرا که تبعات جبران ناپذیری دارد. جامعه ایران اگر چه نشانه های بیماری را دارد اما به این مرحله نرسیده است. از طرفی دیگر باید شنوای نظرات متخصصان علوم اجتماعی هم بود، چرا که کار علوم اجتماعی تحذیر است و ما هشدارهای لازم را می دهیم که متوجه آسیب و پیامدهای اقدامات در نظر گرفته باشند. ما نمی توانیم آینده را پیش بینی کنیم، اما می توانیم درباره اقدامات نادرست هشدارهای لازم را با قطعیت بدهیم.

عربستانی در پایان درباره راهکارهای مواجه با موضوع مهاجرت گفت : ما باید شیوه نگاه کردن به یک سری از مسائل در عرصه روشنفکری و در عرصه برنامه ریزی اجتماعی را تغییر دهیم و حواسمان باشد جامعه را به سوی یک جامعه بیمار سوق ندهیم.

 


نوشتن دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

تصویر امنیتی تصویر امنیتی جدید