امروز : شنبه - ۱۴ - اردیبهشت - ۱۴۰۴

احمد حسینی، کارشناس مرکز مطالعات امور افغانستان

گمان نمی‌کنم در میان ایرانیان هیچ گروه و جریانی به اندازه‌ی میهن‌دوستان ایرانی پیگیر پرسمان‌های (مسائل) افغانستان و دلسوز مردمانش بوده باشند. کمتر ایران‌دوستی را می‌یابید که دوست یا دوستانی میان هم‌تباران پارسی‌زبان افغانستانی نداشته باشند. دلیلش هم روشن است. میهن‌دوستان ایرانی بیش از دیگر گروه‌ها و جریان‌ها، ایران و تاریخ آن را می‌شناسند و به آن دلبستگی دارند. نمی‌شود شاهنامه خواند و کابل را دوست نداشت. نمی‌شود تاریخ ایران را خواند و هرات این پایتخت فرهنگ‌پرور روزگار تیموری را شهری بیگانه به شمار آورد. کیست که اوستا را بشناسد و بلخ را نه؟

همه‌ی اینها را گفتم که بگویم دست‌ بر روزگار بیشترین کسانی که از مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران نگرانند همین میهن‌دوستان ایرانی هستند.

میهن‌دوستان به‌خوبی می‌دانند که اندرش (ورود) بی‌حساب‌و‌کتاب و گسترده‌ی مهاجرانی که بی هیچ بزرگنمایی بسیاری‌شان از دید فرهنگی و ارزش‌های شهرنشینانه در سطح پایینی هستند تا چه اندازه میتواند برای بنیادهای شهرنشینی ایرانی سیژناک (خطرناک) باشد.

شهروندان ایرانی که سالها با خون دل از ارزش‌های شهرمدارانه خود در برابر دست‌اندازی‌های لایه‌های خشک‌اندیش هازمان (جامعه) و دارودسته‌های بنیادگرا پدافند کرده‌اند و در این راه هزینه‌های بسیار داده‌اند به‌درستی نگرانند که با جایگیر شدن این مهاجران کفه‌ی ترازو به سود نیروهای نارواداری که با سبک زندگی نوین دشمنی دارند سنگین شود.

من هم آشکارا با اندرش گسترده‌ و جایگیر شدن مهاجران افغانستانی پادورزم (مخالفم). انگیزه‌های این پادورزی نیز به روشنی و سادگی توضیح داده شد. بماند که چپ ایرانی و همدستانش برای چنین نگرانی‌هایی همیشه پاسخی آماده در آستین دارند و آن پرتاب گشاده‌دستانه‌ی برچسب‌هایی چون نژادپرستی و فاشیسم است، بی‌آنکه حتی معنای این واژه‌ها را به‌درستی بدانند. بهرام بیضایی چه خوب گفته است که: هر کس را که ردی از فرهنگ خود می‌جست نژادپرست خواندیم.

 


نوشتن دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

تصویر امنیتی تصویر امنیتی جدید