
یک جامعهشناس میگوید گروهی میخواهد بحرانهای ناشی از ناتوانی دولت در تحقق وعدههای خودشان را به جایی سوق دهند و به هدفی که سهل الوصول است، برسانند و اینجا این هدف مهاجرین افغانستانی هستند تا مردم به آنها توجه نکنند.
این مطلب را مهدی قوامیپور، جامعهشناس اعلام کرد و افزود: «ما در ۴ دهه اخیر برای ورود مردم مهاجرین افغانستان هیچ چهارچوب مدون و مشخصی نداشتهایم، یعنی درست است که آن افغانستانی مهاجر، قانونی وارد شده است، اما آیا شما هیچ برنامهای، اقدام عملیای که از سوی نهادهای مدنی و حکومتی برای جذب این مهاجران در فرهنگ ایرانی صورت گرفته باشد، مشاهده کردهاید؟ حتی این مهاجران برای درس خواندن در ایران سالها مشکل داشتند الان هم خیلی راحت نیستند. همین الان اگر در مدرسه و کلاسی یک دانش آموز افغانستانی بخواهد در کنار یک دانشآموز ایرانی درس بخواند، خانواده ایرانی واکنش نشان خواهد داد. یعنی او را نمیپذیرد».
به گفته او مساله مهاجرستیزی فقط مختص ما نیست و در غرب هم شاهد این موضوع هستیم، مساله این است که درغرب راست افراطی در برخورد با بحرانهای اقتصادی برای اینکه خطر اعتراض طبقات فرودست را از خود دور کند، سعی میکند موضوع را به سمت مهاجران ارجاع میدهد. به این جهت که وقتی شما در بحران اقتصادی مهاجرین را عامل آن بحران اقتصادی معرفی میکنید برای عامه مردم فهم و باورش آسان است و نیاز به دانش اقتصادی سیاسی یا تفکر و تعقل پیچیدهای ندارد . افراد به شکل روزمره در تماس با مهاجران هستند و وقتی این بحرانهای اقتصادی به حضور مهاجران نسبت داده میشود، توده مردم این مساله به راحتی می پذیرد. از طرف دیگر آن خشمی که باید متوجه عامل فرادست شود که عامل بحران بوده متوجه مهاجران میشود.
وی افزود: مهاجرین در این موقعیت در وضعیتی هستند که درون قانون، اما فاقد حمایت قانونیاند. بنابراین هرگونه اعمال خشونت علیه آنها تقریبا مجازاتی برای شهروندان ندارد و تودههای مردم و فرودستان که تحت فشار اقتصادی و فشار ساختار طبقاتی سیستم هستند، به راحتی میتوانند این خشم خود را علیه مهاجرین تخلیه کنند.بنابراین این موقعیت کلی است که مهاجرین در همه جای دنیا، تجربه میکنند و ابزاری میشوند برای اینکه فشارهایی را به سمت آنها سوق بدهند. در مورد ایران این موضوع ابعاد پیچیدهتری دارد.
نامبرده ادامه داد: شما هرکشور مهاجرپذیری را درنظر بگیرید، برای پذیرش مهاجران یک فرآیندی دارد. فرآیند جذب مهاجر به این شکل است که مدتی مهاجر در انتظار میماند و یک مراحلی را طی میکند، به مرور فشار مبدا را با توانمندی خود کم میکند و آرام آرام خود را وارد پروسه اجتماعی و اقتصادی آن کشور میکند.
در ایران اما در برخورد با مهاجران به ویژه در برخورد با مهاجران افغانی، فاقد هرگونه سازوکار ساختارمند و نهادینهای هستیم که متناسب با ظرفیت اجتماعی و اقتصادی ایران بخواهیم این مهاجران را جذب کند تا در آن فرآیند مهاجران را آرام آرام وارد اجتماع شوند. بنابراین وقتی مهاجرین بدون طی آن مراحل قانونی و نهادی به راحتی وارد کشور میشوند و هیچ زمینه اجتماعی اقتصادی لازم هم برای جذب آنها وجود ندارد، مساله پیچیدهتر میشود. از طرف دیگر این موضوع صرفا به جامعه ایرانی آسیب نمیزند، بلکه به خود افغانستانیهایی هم که وارد ایران میشوند، آسیب میزند.
وی اضافه کرد: کارفرمایان ایرانی ترجیح میدهند در برخورد و انتخاب بین کارگر ایرانی و کارگر افغانستانی از کارگر افغانستانی استفاده کنند. چرا این کار را میکنند؟ برای اینکه با شدت و سختی کار بیشتر و دستمزد پایینتر بدون هرگونه پوشش حمایتی حقوقی و کارگری از آنها بهرهکشی میکنند. انگار که آنها را به بندگی میگیرند. هرچند بخشی از مردم افغانستان در چند دهه حضور در ایران توانستهاند مهارتهایی کسب کنند و خود را از کارگر صفر و یدی خارج کنند، اما نمیتوانیم آنها را به کل مردم افغانستان که در ایران مهاجرند، تعمیم دهیم.
وی گفت : آیا جامعه ایرانی یک دفعه از خواب بیدار شده و متوجه شده است که ما چندمیلیون افغانستانی داریم و آیا حضور مهاجرین افغانستانی طی چند دهه الان به شکل ناگهانی افزایش پیدا کرده؟ پاسخ اینها منفی است. یعنی ما یک دفعه با مهاجرین افغانی مواجه نشدهایم، ما ۳ یا ۴ دهه هست که با افغانیها با همین وضعیت روبهرو هستیم. تنشهایی بوده و اوج و فرودهایی داشته و الان هم اتفاق خاصی در این زمان نیفتاده که ما بگوییم بحرانی در افغانستان ایجاد شده و افغانستانیها به شکل خیلی شدیدتری به ایران میآیند.
این جامعه شناس ادامه داد: مسئله این است که دو گروه دارد از این موضوع استفاده و بهرهبرداری سیاسی میکند. گروهی که میخواهد بحرانهای ناشی از ناتوانی دولت در تحقق وعدههای خودشان را به جایی سوق دهند و به هدفی که سهل الوصول است، برسانند و اینجا این هدف مهاجرین افغانستانی هستند تا مردم به آنها توجه نکنند.
دوم، گروههای ملیگرایی یا شوونیست برانداز هستند. ملیگراها یا شوونیستها آمدهاند با طرح موضوع مهاجرین افغان و افغانستانیهراسی، آن ایدههای ملیگرایانه را در عامه مردم در مقابل اسلام سیاسی حاکم تقویت کنند. در واقع ما بعد از اعتراضات سال گذشته دیدیم که آن طرحی که اپوزیسیون برانداز در مقابل جمهوری اسلامی طرح کردند دید ملیگرایی بود. در واقع همواره گروههای افراطی قرار دارند و آنها هستند که در آتش این افغانستانی هراسی می دمند.
قوامی پور گفت : ببینید فیلم «باشو پرنده کوچک» یک فیلمی بود که در دهه ۶۰ ساخته شد. در این فیلم رگههایی از نژادپرستی ایرانیها نمایش داده میشود. ما این رگههای نژاد پرستی را در جاهای دیگر مثلا در ادبیات خودمان نیز میتوانیم ردش را بگیریم. ولی این به معنای آن نیست که ما ایرانیها مثلا از آلمانیها یا کشورهای دیگر نژادپرستتریم یا کمتر نژادپرستیم. نژادپرستی در ایرانیها هم تا حدودی وجود دارد و در این شوونیستی و تحریک قومیتهای دیگر یا عربستیزی و افغانیستیزی و مواردی از این قبیل خود را نشان میدهد.
این جامعه شناس اضافه کرد: مسئله جذب مهاجران در فرهنگ کشورهای مقصد، موضوع مهمی است. میبیند که در فرانسه هم همین مشکل وجود دارد، در کشورهای اروپایی هم هست. متفکرین آنجا بارها نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کردهاند. ما هم نتوانستهایم مهاجرین را در فرهنگ خودمان جذب کنیم و آنها را حل کنیم.
ما در ۴ دهه اخیر برای ورود مردم مهاجرین افغانستان هیچ چهارچوب مدون و مشخصی نداشتهایم، یعنی درست است که آن افغانستانی مهاجر، قانونی وارد شده است، اما آیا شما هیچ برنامهای، اقدام عملیای که از سوی نهادهای مدنی و حکومتی برای جذب این مهاجران در فرهنگ ایرانی صورت گرفته باشد، مشاهده کردهاید؟ حتی این مهاجران برای درس خواندن در ایران سالها مشکل داشتند الان هم خیلی راحت نیستند. همین الان اگر در مدرسه و کلاسی یک دانش آموز افغانستانی بخواهد در کنار یک دانشآموز ایرانی درس بخواند، خانواده ایرانی واکنش نشان خواهد داد. یعنی او را نمیپذیرد.
او اضافه کرد: مسئول اصلی در این موضوع در همه جای دنیا حاکمیت است. حاکمیت است که باید قبل از پذیرش مهاجرین یک فرآیندی را تدوین و طراحی کند. مثلا ببیند که کشور مبدا چه میزان نیاز به نیروی کار دارد با چه تخصصهایی، بر اساس آن مهاجرین را جذب کند. مهاجرینی که براثر بلایای طبیعی و جنگها به کشوری هجوم میآورند، بلافاصله وارد شهرها نمیشوند، بلکه در کمپهایی نگهداری میشوند، بعدها باید برایشان چاره اندیشی میشود.
قوامی پورادامه داد: در ایران در این ۴ دهه اخیر برای مهاجرین افغانستانی دولت چنین کارهایی را انجام داده است؟ آیا جذب پذیرش بر اساس نیازهای اقتصادی ایران بوده است؟ مثلا در فلان رشته اقتصادی و صنعتی نیروی مهاجر نداشتیم یا نیروی کارگر یدی ساده نداشتیم و آنها را جذب کردیم؟ خیر هیچکدام از اینها رخ نداده است. بنابراین وقتی جامعه واکنش نشان میدهد بخشی از آن پیشزمینهها وجود دارد، یعنی اینکه ما انگشت اتهام را سریع به سمت مردم بگیریم و از مردم بخواهیم که با مدارا رفتار کنند، اشتباه است. اگر قرار باشد همه این مسائل را مردم خودشان حل کنند، دولت از حیز انتفاع خارج است و اگر قرار است مردم همه کارها را خودشان انجام دهند، وقتی مهاجرستیزی میشود میگویند مردم خودشان حل کنند، بلایای طبیعی پیش آید، میگویند مردم خودشان انجام دهند... خب اگر قرار است مردم در همه حوزهها خودشان کارها را انجام دهند، ضرورت وجود دولت و حکمرانی در این کشور چیست؟
وی در پایان در خصوص پیش بینی خود از آینده این وضعیت هم گفت : من تصور میکنم ما از این عبور خواهیم کرد. درواقع بحرانهایی که به جامعه ایران وارد میشود بحرانهای متفاوت و با فاصله کم است. جامعه ایرانی فرصت نمیکند در یک بحران باقی بماند و به بحران دیگری عبور میکند و درگیر بحران دیگری میشود. بنابراین تصورم این است حداقل به شکل دعوای سیاسی این بحران در کوتاه مدت کاهش پیدا میکند. شاید در زمان دیگری دوباره برگردد و با ابعاد دیگری از مسئله روبرو شویم.
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد