
هر چند مقامات مرزی بریتانیا و فرانسه از کاهش عبور "واقعا قابل توجه" تعداد مهاجرانی که امسال با قایق های کوچک از کانال مانش خبر می دهد اما شاهدان عینی می گویند علیرغم این ، حتی با وجود جزر و مد شدید ، مهاجرت غیرقانونی از این مسیر کماکان ادامه دارد.
در یک شب سرد و بدون ماه در ماه دسامبر، یک دختر 17 ساله عراقی به نام فیسا در تپههای شنی بیرون بندر بولونی پنهان شده بود و دست خواهر 10 سالهاش را گرفته بود و به غرش بیوقفه دریا گوش میداد. و منتظر صدور دستور بودند.
او بعدا توضیح داد: "من نترسیدم زیرا همه چیز برای ما یک خطر است." کمی بعد از دو بامداد بود و جزر و مد شروع به تغییر کرد.
قاچاقچیانی که گذرگاه آن شب را برای این گروه خاص متشکل از حدود 50 مهاجر از عراق، افغانستان، اریتره و ایران سازماندهی کرده بودند، بیش از یک هفته منتظر مانده بودند تا زمان مناسب را تعیین کنند. آرامشی در بادهای زمستانی دریاهای آرام تر جریان های مطلوب در سواحل فرانسه.
و حالا، در صورت امکان، یک فاصله کوتاه بر فراز ساحل شنی برای آنان وجود دارد قبل از اینکه جزر و مد بالا بیاید و این درحالی است که صدها متر برای آنها باقی بماند تا به دریا برسند. شدت وزش باد بیشتر شد و تنها روشنایی موجود چراغ های کریسمس است که در دهکدهای کوچک در اراضی بالای ساحل میدرخشیدند.
در خارج از کانال، نورهای درخشان چند کشتی باری لنگر انداخته می درخشید، و در پشت آنها، در شمال غربی، به نظر می رسید درخششی ضعیف نشان دهنده نور افکن های بندر شلوغ دوور است که از صخره های سفید معروف آن منعکس می شود.
هنگامی که فایسا، والدین و سه خواهر و برادرش به دستور زمزمهشده واکنش نشان دادند و از تپههای تپههای شیبدار به پایین سٌر خوردند و به سرعت در خط ساحلی فرانسه دویدند. علیرغم سرمای شدید و گهگاه نم نم نم نم باران، این شاید آخرین فرصت مناسب در سال و شاید حتی در کل زمستان برای عبور غیرقانونی باشد.
صدها مرد جوان و تعداد انگشت شماری زن و کودک شروع کردند به کشیدن قایق های بادی و موتورهای بیرونی از کنار صخره های بزرگ و از درون ویرانه هایی که پیش از این محل استقرار اسلحه های آلمانی در جنگ جهانی دوم و در میان ماسه های موج دار به سمت دریا بود.
"تو اون نور رو دیدی؟"
چهار ژاندارم فرانسوی در بخش خود در ساحلی طولانی در نزدیکی بولون، با نقابپوش و لباسهای استتار سبز، گشت پیاده خود را متوقف کردند. آنها تیم جدیدی بودند که اخیراً به عنوان بخشی از یک اقدام با بودجه بریتانیا برای دو برابر کردن تعداد پلیس فرانسه درگیر در جلوگیری از مهاجران، وارد منطقه شدند. یک افسر جوان تفنگ خود را زیر یک بازو گذاشت و با یک جفت دوربین دوچشمی تصویربرداری حرارتی تپه های شنی جنوب را اسکن کرد.
دوربینهای دوچشمی و طیف وسیعی از تجهیزات دیگر از جمله هواپیماهای بدون سرنشین، موتورسیکلتها و وسایل نقلیه کوچک چهار چرخ اخیراً توسط بریتانیا به عنوان بخشی از یک بسته حمایتی سه ساله به ارزش 480 میلیون پوند (607 میلیون دلار؛ 555 میلیون یورو) ارائه شده است. بریتانیا متعهد شده است صدها میلیون پوند برای کمک به فرانسه برای جلوگیری از عبور مردم از کانال مانش حمایت کند.
ناگهان ژاندارم ها شروع به دویدن کردند. آنها چیزی را دیده بودند که گشت های مرزی فرانسه آنرا "لارو" می نامند.
این اشاره ای به شکلی است که در دوربین های دوچشمی و هواپیماهای بدون سرنشین آنها ظاهر شده است. یک حباب بلند و سفید که نشان دهنده توده جامدی از اجسام است که به سرعت در یک جهت به هم میچرخند. شبیه لارو پروانه است.
در هفتههای گذشته درگیریهای خشونتآمیزی بین پلیس و قاچاقچیان و خود باندهای جنایتکار رخ داده است. در این درگیریها که با تیراندازی و استفاده از چاقو همراه بود ، حدود 30 پلیس به شدت زخمی شدند.
اما این بار این رویارویی تقریباً قبل از شروع به پایان رسید زیرا ژاندارمها در حالی به سرعت به سمت قایق میرفتند که قایق ها در فاصله 10 متری از امواج سریعالسیر در ساحل قرار داشتند و مهاجران و مراقبان آنها به داخل تپههای شنی برگشته بودند.
یک افسر فرانسوی به نام روبرت گفت: "آنها هنوز آنجا هستند. فکر می کنم آنها در حال تلاش برای تصمیم گیری هستند که چگونه بدون اینکه ما آنها را ببینیم، فرار کنند. اما ممکن است گروه های دیگری در آنجا همچنان منتظر فرصت خود باشند."
ژاندارم ها دست به کار شدند. تا ساعت چهار صبح موتور قایق بادی را از بین بردند، دو پمپ پایی را شکستند و شکافهای بلندی را به دو طرف قایق بادی زدند که بر اثر آن لکه ای از بنزین از ساحل به سمت امواج روان شد
آنها در داخل قایق هر چیزی را که پیدا کردند از بین بردند از جمله ده ها تیوپ موتورسیکلت که توسط قاچاقچیان به جای جلیقه های نجات نارنجی روشن تر و بسیار گران تر ، تهیه شده بود.
در همین زمان پیامی از یک گشت پلیس در شمال، نزدیکتر به کاله رسید که در آن اشاره شده بود یک قایق مملو از بیش از 60 سرنشین که از حلقه امنیتی ساحلی عبور کرده و به دریا رفته بود در حال غرق شدن است . آنها تلاش کردند مسافران را نجات دهند اما یک مرد قبلاً غرق شده بود، دیگری بیهوش بود و دو نفر دیگر ناپدید شدند. یک مرد 25 ساله سودانی هم در ساحل دیگری پیدا شد اما بعداً بر اثر حمله قلبی درگذشت.
سرگرد Laurent Lemoine از واحد مبارزه با قاچاق فرانسه گفت: این چیزی است که ما را با انگیزه و فعال نگه می دارد. وقتی خانواده ها، کودکان خردسال یا افراد مسن را در قایق هایی مانند آن می بینید، نمی توانید صحنه هایی از این قبیل را کنار بگذارید.
اما چند ساعت پس از اینکه تلاش فیسای 17 ساله اهل کرکوک عراق و خانوادهاش برای سوار شدن به قایق ها از تپههای ماسهای نزدیک بولونی ناکام ماند ، آنها در ایستگاه اتوبوسی در چند صد متری ساحل ایستاده بودند و او آرام آرام گریه میکرد. حوالی شش صبح بود و هنوز تاریک بود.
خواهر کوچکتر فیسا روی نیمکتی در همان نزدیکی نشسته بود و می لرزید و در یک پتو فویل پیچیده شده بود که توسط یک موسسه خیریه محلی به او داده شده بود. دو وانت پلیس در همان نزدیکی پارک شده بود.
او آرام گفت : "سعی کردم. اما قبل از اینکه به آب برسم قایق از بین رفت . خانواده دیگر داخل آب شدند اما..."
فیسا به انگلیسی خوب صحبت میکرد، اما به نظر خستهتر از آن بود که کلمات مناسب را پیدا کند. او با اشاره دستش که نشان میدهد امواج خیلی بزرگ شدهاند، گفت: "آب خیلی بالاست. آنها مجبور شدند برگردند."
چند نفر در ایستگاه اتوبوس هنوز خیس شده بودند. از فیسا پرسیدم که فکر می کند الان چه اتفاقی برایش می افتد؟
"نمی دانم. جایی برای رفتن ندارم. فرصت دیگری ندارم. زندگی من بد، بد، بد است. من از کرکوک آمده ام. ما 10 روز اینجا هستیم و [قبل از آن] دو سال و سه ماه در آلمان. اما آلمان ما را اخراج می کند. ما باید از اینجا فرار کنیم."
پدرش عکسی از مقاله ای در یک روزنامه آلمانی را در تلفن خود به من نشان داد که نشان می داد او برای یک سازمان غیردولتی در آنجا کار می کرد، اما نتوانسته بود اجازه اقامت بگیرد.
از فیسا پرسیدم که آیا او دوباره برای عبور از کانال به انگلستان تلاش خواهد کرد.
پاسخ داد : "الان نه. شاید در تابستان"
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد