
پسر ۳۰ ساله کرجی که با بیماری ژنتیکی SMA به دنیا آمد و به مرور قدرت دست و پایش را از دست داد حالا مهاجرت کرده به آمریکا و از این مهاجرت به عنوان یک پیروزی یاد کرده در عین حال مهاجرت او با واکنشهای متعددی روبرو شده است.
وحید رجبلو کارآفرین توان یاب ایرانی و مدیرعامل استارتاپ «توانیتو» با انتشار عکسی از خود در اینستاگرام از مهاجرتش به آمریکا و شهر سن رافائل در کالیفرنیا خبر داد. وحید رجبلو یک جوان کرجی خوش فکر و کارآفرین در عرصه فناوری اطلاعات است که با وجود ناتوانی جسمی، کارهای بزرگی انجام داده است که از وحید رجبلوبه عنوان استیون هاوکینگ ایران یاد می شود. وحید رجبلو که به بیماری مبتلاست با معلولیت ۹۸ درصدی توانست در سال ۱۳۹۹ به عنوان اولین ایرانی در لیست ۲۰ جوان شایسته و تأثیرگذار کمیته بینالمللی JCI قرار بگیرد. ۲ درصد بدن وحید رجبلو قصه ما، کار می کند و او توانسته با عزمی پولادین، فعل خواستن را صرف کند و کارهای بزرگی انجام دهد. عین فاطمه حمامی ، دختر نقاش کاشانی که با انگشتان پا نقاشی می کند.
او هیچ وقت نتوانسته راه برود. اما ذهنش سریع می دود. سریع تر از خیلی ها به قول قدیمی ها، ۴ ستون سالم دارند اما همت ندارند. ۹۸ درصد وجود وحید رجبلو را بیماری SMA گرفته ولی با همان ۲ درصد، کارهایی کرده کارستان. وحید رجبلو یک استعداد کم نظیر است. چهره خندانی که اکنون در فهرست یکی از جوانان برتر جهان قرار دارد.
این استعدادهای ناب باید شناسایی شده ودر عصر دیجیتال از ان ها حمایت شود. وحید رجبلوها و فاطمه حمامی ها و خیلی های دیگر نمی توانند به عصر جدید بروند تا دیده شوند. در عصر جدید، باید این نوابغ را دید و حمایت کرد.
صحبت های وحید رجبلو در زمان راه اندازی سایت جدیدش را در فیلم زیر تماشا کنید.صورت درشت وحید رجبلو دوست داشتنی ما، روی دست ظریف استخوانی، سنگینی می کند. بدنی دارد که در اختیارش نیست. معلولیت ۹۸ درصدی سبب نشده تا او، صاحب یک استارت آپ نشود. بمب خلاقیت و الگوی الهامی بخشی به جوانان کم همت این روزها است. پیش تر دفتر او در جهاد دانشگاهی دانشگاه شریف بود. برادرش مجید، همیشه در کنار او بوده است.
وحید رجبلو متولد سال ۱۳۶۶ در کرج است. سومین فرزند خانواده بوده و پزشکان در تشخیص صحیح بیماری او عاجز بودند. عضلاتش تحلیل رفته است و همه بدنش را فرا گرفت. پدرش قصاب است و ۵ خواهر و برادر دارد. او استارت آپ دیگری به نام ریبرندینگ داشت که به توانیتو تغییر داد.
تا ۱۳ سالگی سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما خانوادهاش خیلی نگران بودند و برایشان قابل تحمل نبود. بنابراین خواهر و مادرش با راهنمایی دورادور یک معلم، آموزشدادن به او را شروع کردند. دوران ابتدایی را طی یک سال و نیم و به صورت غیرحضوری تمام کرد، دوران راهنمایی را هم با معلم خصوصی و سال به سال خواند. چون هزینهها خیلی زیاد بود، دبیرستان نرفت و ترک تحصیل کرد. اما برای اینکه نمیخواست مصرفکننده باشد، مجددا به کارهای خلاقانه برگشت و کارهایی مانند سیاهقلم، مجسمهسازی، سفالگری و… انجام میداد.
پژمان موسوی(روزنامهنگار) نوشته:
وحید رجبلو هم مهاجرت کرد؛ به آمریکا. نخست خیلی صریح بگویم که مهاجرت «حق» هر کسی است که فکر میکند این تصمیمِ سخت برایش سعادت میآورد. گرچه این «حق» و «سعادتی» که قرار است به ارمغان بیاید هم هزار اما و اگر دارد اما از این موضوع میگذرم و به این موردِ خاص از زاویهای متفاوت نگاه میکنم.
برخی آدمها هستند که به دلیلی، نماد میشوند، نمادِ «استقامت»، «صبر» و مهمتر از همه نمادِ «امید»؛ این آدمها هر تصمیم و کُنششان، روی تعدادِ زیادی از مردم خواهناخواه تاثیر میگذارد و مهمترین تصمیمشان یعنی «رفتن» یا «ماندن» میتواند جمعِ زیادی را به فردای بهتر امیدوار یا ناامید کند.
وحید رجبلو هم یکی از همین افراد بود که به هر دلیل، برای خیلیها، نمادِ امید بود. آن هم برای گروهی از مردم که بیشترین دلیل را برای ناامیدی دارند و انگار هیچ تصمیمی در ایران قرار نیست آنها را امیدوار کند. از همین رو وقتی فردی که تاکنون «ماندن»اش نمادِ امید بود، میرود و از آن مهمتر، روزِ نشستنِ هواپیمایش در خاکِ آمریکا را «روزِ پیروزی»اش نام میگذارد، از آن به راحتی نمیتوان گذشت. آقای رجبلوی عزیز، کاش میماندی و اگر هم تصمیم گرفتی بروی، روزِ رفتنات را روزِ پیروزی نام نمیگذاشتی…
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد