امروز : دوشنبه - ۱۰ - تیر - ۱۴۰۴

در پی انتشار انتقادات گسترده در فضای مجازی نسبت به برگزاری تور بیش از 11 میلیون تومانی توسط یک بلاگر حوزه گردشگری به نام هدی رستمی ، وی با انتشار پستی نسبت به انتقادات ایراد شده پاسخ داد. متن نوشته وی به این شرح است :

سلام، من هدی رستمی هستم !

چون شاید برای دوستانم هم غریبه شدم, گفتم خودمو معرفی کنم! درست یا غلط من آدمی نیستم  که خیلی به اتفاقات اطرافم واکنش نشون بدم. اخبار رو زیاد پیگیری نمیکنم و معمولا یکی دو روز دیرتر، اونم از استوری‌های دوستانم از حوادث مطلع میشم. شاید همین سکوت و گذر کردن از حوادث به  هجمه‌ای که این روزها علیه من و «فم‌تریپ» شکل گرفته دامن زده. اما اینبار میخوام موضع خودم رو نسبت به اتفاقات و حواشی, شفاف و مشخص کنم.

من هم مثل خیلی از شما در ایران زندگی میکنم و مثل همه‌ی مردم از شرایط بیزار و غمگینم. شاید مثل کسانی که در مسیر تغییر و اعتراض هزینه دادند و تحقیر شدند و رنج کشیدند و زندان رفتند یا ناچار به مهاجرت شدند, ظلم رو درک نکنم. اما من هم مثل هر دختر ایرانی که برای آزادی‌هاش میجنگه, جنگیدم, از خونه تا خیابون, بارها اسیر  گشت ارشاد شدم و از حجاب اجباری و هر اجبار

دیگه‌ای متنفرم و هر جایی که بتونم, با معیارهای خودم ، پوششم رو انتخاب میکنم.  میدونم زن بودن توی این سرزمین چقدر سخته, با پوست و استخونم رنج زنان سرزمینم رو درک میکنم, از طرفی مجبورند با قوانین تبعیض‌آمیز بجنگند و از طرفی در کوچه و خیابان از قضاوت و نگاه بعضی افراد بترسند.

اسکرین شات کامنتی هم که از من منتشر شدهء زیر پستی درباره تیکه انداختن مردم به خانم‌ها در خیابان بوده و منظورم این وجه داستان حجابر نه فقط از اجبار حکومت بلکه از تحمیل سنتی و مردسالارانه بوده. حرف من این نبود که اجازه داریم پوششمون رو خودمون انتخاب کنیم.

آبان ۹۸ ، زدن هواپیمای اوکراینی, خوزستان, اصفهان روح و روان و جسم من رو مثل همه ویران کرد. شاید نتونستم مثل یه فعال سیاسی و اپوزیسیون به وقایع واکنش نشون بدم. من هم مثل همه از این ظلم افسرده شدم و بخاطر روشن کردن یک شمع به

یاد کشته‌شدگان هواپیما گاز اشک آور خوردم. مثل خیلی از شما روزهایی از وطن بریدم و روی نقشه دنبال جایی برای رفتن از این سرزمین گشتم.

اما چرا توی این شرایط سخت و سیاه که از هر طرف خبر ناامید کننده‌ای میاد و فشار میارن که جمع کنید برید, یک کسب و کار گردشگری راه انداختم و اینهمه بلاگر با اینهمه دنبال‌کننده به ایران آوردم؟ چون این تنها کاریه که من، هدی رستمی، جهانگردِ بلاگر اینفلئونسر، بلدم. من سفر رو خوب میشناسم و از معجزه سفر کردن و دیدن آدم‌های جدید و بزرگ‌تر شدن دنیای بسته خبر دارم,

در وضعیتی که دارند یک دیوار بلند دور ایران میکشند, من احساس کردم که اومدن توریست میتونه سرعت این دیوارکشی رو کند کنه, پولی رو وارد کشور کنه که مستقیم میره توی جیب بوم‌گردیها و هتلهایی که توی دوران کرونا کمرشون شکست و رستوران‌های شهری و بین شهری و حتی اون سوپرمارکت روستای دورافتاده بین یزد و کرمان بهره مند بشن.

بلاگرهایی که در فم‌تریپ به ایران میان, در یک محیط ایزوله نیستند و انتقاداتی که به «فم ‌تریپ ۱» شده بود در سفر بعدی لحاظ شد, هیچ جایی نرفتیم که مردم عادی نتونند برن, بلاگرها مشکلات مردم رو هم می‌بینند. ما می‌دونيم همه ایران کاشی‌های زیبا و رنگ رنگی نیست, ولی یه تراول‌بلاگر خارجی انتخابش نشون دادن این تصاویره, چون خبرنگار نیست. مخاطب اونها هم دنبال دیدن جذابیت‌های گردشگریه, نه بدبختی, اگه این مورد پسند من و شما نیست, اوکی, ولی منطق گردشگری اینه. در حالیکه عملکرد حکومت باعث منزوی شدن ایران شده و انگار دیگه جزوی از جهان نیستیم, اومدن توریست میتونه این رشته رو نگه داره و فرصتی باشه برای آشنایی با واقعیت ایران و مشکلات مردم و تضادشون با حکومت, همونطور که من برای دیدن  اهرام به مصر رفتم, ولی توی کافه‌ها با جوان‌های مصری درباره بهار عربی صحبت کردم و از مشکلاتشون با دولت کودتا و تلاششون برای  مهاجرت شنیدم و البته که چقدر به فرهنگ چند هزار ساله‌شون افتخار می‌کردند. در نتیجه ی همین مراودات بود که بعد از فم‌تریپ  اول که در مهر ۹۸ انجام شد -نه آبان ۹۸- همه اون بلاگرها به قطعی اینترنت در ایران واکنش نشون  دادند و «دنیای غیر فارسی زبان» رو مطلع کردند.

این نکته مهمیه که اعتراض و فحش به زبون فارسی و به هموطن خودمون مشکلی رو حل نمیکنه, اما این رفت و آمدها (اگه بعد از این پست جلوشو نگیرند!) می‌تونه به زبان غیرفارسی آدمهای دنیا رو مطلع کنه, گرچه هیچکس برای دیدن بدبختیهای ایران تور نمیخره! ولی ایران واقعی مجموعه ای از این تصاویر و تجارب زشت و زیباست. متل بقیه جاها.

موضوعی که درباره ‌ش اشتباه حرف زده ميشه اینه که اینطور نیست که برای ما هم فرش قرمز پهن شده باشه و بدون مشکل توریست آوردیم و برگردوندیم! دولتی که با دنیا مشکل داره و خیلی  هم راحت ویزا نمیده باعث شد بخاطر پروسه‌ی طولانی, برای سه تا از مهمون‌های آمریکایی نتونیم اجازه ورود بگیریم و بابت کنسل شدن سفر  یکی‌شون مجبور شدیم یه بلیت نیویورک براش

بگیریم و تلخی ماجرا اینکه این بلیت برای رفتن به عربستان و تهیه محتوا برای گردشگری اونجا بود و  خیلی از این بابت ناراحتم. همون داستان تکراری گیر دادن در مسجد نصیرالملک برای این بلاگرها هم پیش اومد و مجبورشون کردند که جوراب پاشون کنند! در شاهچراغ که اصلا راهشون ندادند و در طول این سفر در شهرهای مختلف به دفعات تذکر گرفتند. برخورد مردم کوچه و بازار عالی و دوستانه و گرم بود, ولی هر جایی که متولی دولثی داشت, در کنار همراهی و کمک, محدودیت و تذکر و ممانعت هم بود. این دو پروژه کاملا مستقل و با حمایت مالی ترکیش ایرلاین و چند شرکت خصوصی داخلی و همراهی کسب و کارهای حوزه گردشگری انجام شد.

با صراحت اعلام میکنم هیچ نهاد و سازمان و ارگان دولتی و حکومتی نقشی در برگزاری این تور  نداشتند, گرچه بعد از فم تریپ اول وزارت گردشگری و صدا و سیما مدعی شدند که این پروژه  «تحت حمایت» اونها برگزار شده که دروغ بود و همون موقع تکذیب کردم و وقت گرفتم حضوری به وزیر اعتراض کردم.

البته همونجا هم با دوربینهای عکسبرداری مواجه شدم که احتمالا به خاطر شل حجاب بودنم, صلاح ندونستند عکساشو منتشر کنند! در کمپین فعلی هم تماسهایی برای ملاقات مقامات رسمی با بلاگرها و احتمالا عکس یادگاری گرفتن باهاشون و مصادره کردن این جریان شد که قاطعانه مخالفت کردیم. الان هم اگر کسی سندی و مدرکی از وابستگی این پروژه یا من به حکومت و نهادهاش داره, منتشر کنه که ذهنها روشن بشه.

 من عمیقا به کاری که دارم میکنم اعتقاد دارم, چون این تنها کاریه که بلدم و فکر میکنم به ایران کمک میکنه. البته که این کار شفل منه و دارم برای کسب درآمد از گردشگری تلاش میکنم. میفهمم که ایران و حال آدمهای ایران بعد از آبان ۹۸ و بعد از شلیک به هواپیما عوض شده. رنج آدمهایی که بابت بدیهی‌ترین حق و ساده‌ترین اعتراض هزینه سنگین دادند  و سوگوار شدند, هزاران نفری که نتونستند این شرایط رو تحمل کنند و دور از پدر و مادرشون هستند رو درک میکنم و همدردم. درد بی آبی  کشاورزان اصفهان و خوزستان و ضدشورش آوردن برای مردم عزادار آبادان چطور می‌تونه دغدغه منی نباشه که دغدغه ایرانو دارم و از سوئد برگشتم به ایران  تا  کاری  بکنم؟  فقط موضوع اینه که من فقطاین کارو بلدم, کمک کنم به گردشگری ایران و به جای لعنت به تاریکی, چراغی روشن کنم. 

 


نوشتن دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

تصویر امنیتی تصویر امنیتی جدید