بسیاری از متقاضیان ایرانی ویزای بلندمدت نوع D آلمان برای تحصیل و پیوستن به خانواده، پس از محدودیت‌های اعمال‌شده در پی جنگ ۱۲ روزه و تغییرات کارگزاری، ماه‌هاست که در وضعیت مبهمی قرار دارند.

بسیاری از متقاضیان ایرانی ویزای بلندمدت نوع D آلمان برای تحصیل و پیوستن به خانواده، پس از محدودیت‌های اعمال‌شده در پی جنگ ۱۲ روزه و تغییرات کارگزاری، ماه‌هاست که در وضعیت مبهمی قرار دارند. این وضعیت منجر به تجمع اعتراضی دانشجویان متقاضی ویزای تحصیلی در مقابل کنسولگری آلمان در تهران شده است.

سفارت آلمان با اعلام شروع پذیرش از ۲۷ مهر ماه برای ویزای دانشجویی، این روند را به متقاضیان مقاطع ارشد و دکترا محدود کرده است. این تصمیم، دانشجویان پذیرفته‌شده در مقاطع کالج، لیسانس یا فوق لیسانس مشروط را از امکان گرفتن وقت مصاحبه محروم کرده است. متقاضیان این اقدام را نوعی "تبعیض مقطعی" می‌دانند، در حالی که بسیاری از آن‌ها از قبل متحمل هزینه‌های سنگینی مانند شهریه دانشگاه و اجاره خانه شده‌اند.

همچنین، صدور ویزای پیوستن به خانواده کماکان در حالت تعلیق کامل باقی مانده و تنها پرونده‌های ثبت‌شده قبل از ۲۳ خرداد ماه در حال بررسی هستند، که این امر به گسستگی طولانی‌مدت خانواده‌های ایرانی مقیم آلمان منجر شده است.

بلاتکلیفی‌ها ریشه در تحولات پس از جنگ ۱۲ روزه دارد که طی آن سفارت آلمان، مانند بسیاری از کنسولگری‌های اروپایی، فعالیت‌های خود را به‌شدت محدود کرد. این محدودیت‌ها (که از مرداد ماه محسوس‌تر شد)، به‌رغم تغییر کارگزاری ویزا از VisaMetric به TLScontact از تیرماه ۱۴۰۴، همچنان ادامه دارد.

این تأخیرها عواقب تلخی به دنبال داشته است؛ از جمله مجبور شدن یک زن دانشجوی نخبه به ترک تحصیل در ترم سوم به دلیل عدم صدور ویزای همسرش، و ماه‌ها انتظار و بلاتکلیفی برای پیوستن فرزندان و همسران به والدین و متخصصان مقیم آلمان. سفارت آلمان محدودیت‌ها را ناشی از "ظرفیت‌های موجود" خود اعلام کرده و از متقاضیان خواسته است از تماس‌های مکرر و سئوالات تکراری خودداری کنند.

تحلیل تضاد با قانون جدید مهاجرت آلمان

بحران ویزا در تهران در تضاد عمیقی با سیاست‌های داخلی آلمان قرار دارد. دولت آلمان اخیراً با تصویب اصلاحات در قانون مهاجرت نیروی متخصص (Fachkräfteeinwanderungsgesetz)، هدف خود را تسهیل و تسریع جذب نیروی کار ماهر خارجی اعلام کرده است، اما شکاف میان این هدف و واقعیت اجرایی کنسولی دیده می‌شود.

در حالی که سیاست آلمان بر جذب نیروی کار جوان و تحصیل‌کرده (از طریق تسهیل بلو کارت و کارت شانس) تأکید دارد، واقعیت اجرایی در تهران بر محدودیت ورود دانشجویان از طریق اولویت‌دهی فقط به مقاطع ارشد و دکترا متمرکز است که دانشجویان آینده‌ساز را عقب می‌زند.

از سوی دیگر سیاست آلمان بر تسهیل پیوستن خانواده تأکید دارد تا ثبات نیروی کار مهاجر را تضمین کند اما  واقعیت اجرایی در تهران بر تعلیق کامل خانواده متمرکز است به طوری که ویزاهای الحاق خانواده پس از ۲۳ خرداد متوقف مانده است.

این شکاف میان سیاست‌گذاری و اجرا، خطر از دست رفتن سرمایه‌های انسانی نخبه را برای آلمان به همراه دارد و مانع از آن می‌شود که بخش عظیمی از متقاضیان ایرانی بتوانند از تسهیلات جدید مهاجرتی بهره‌مند شوند.